سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/7/20
10:45 صبح

درد دل های یک دانشجو 5

بدست محمدجواد خلیلی در دسته عقب ماندگی، دانشگاه آزاد اسلامی، سطح پایین علمی، اساتید بی سواد، مسائل جهان سوم

رنج ـ نامه

     نکته سوم : آیا هدف از تحصیل در دانشگاه ، اخذ مدرک است ؟

     آنچه ملاحظه مى‏شود پائین آمدن سطح علمى دانشگاه است . این روش به پرورش نسلى کمک مى‏کند که در پائین‏ترین  سطح علمى هستند و آنان نیز نسل دیگر را همین گونه تربیت خواهند کرد و به دور باطلى گرفتار مى‏شویم که قبل از مشروطه آغاز شده و بنا بود انقلاب اسلامى خط بطلانى بر آن باشد . آقایان اساتید این رفتار شما و ننگى که در پى دارد ، کمتر از ننگ امضا کنندگان عهده نامه‏هاى گلستان و ترکمن چاى نیست . دانشگاه باید مولد باشد تا بتواند نسلى را تربیت کند که چرخ توسعه را بچرخاند و با کم کارى (بى کارى) و عدم به روز بودن دانش و اطلاعاتى که در اختیار دانشجو قرار مى‏گیرد ، این مهم امکان‏پذیر نخواهد بود .

 

سخن آخر

     اساتید عزیز !

     کلاس کارشناسى ارشد حداقل باید کار ویژگیهاى ذیل را داشته باشد .

     1 . منبع‏شناسى و هدایت دانشجو توسط استاد ، براى به روز کردن اطلاعات و در جریان قرار گرفتن دانشجو از آخرین کتابها و تحقیقات انجام شده ، پیرامون موضوع درس که این مهم به علت اشتغال اساتید که معمولاً به علت مشکلات مالى است عملاً امکان‏پذیر نیست و یا حداقل در کلاس شما بزرگواران مشاهده نشد .

     2 . ارائه مطالب و نظریات تکمیلى نسبت دوره‏ى کارشناسى ، که در سایه تسلط استاد به مطالب دقیق امکان‏پذیر است و تلاش علمى استاد را مى‏طلبد که به هیچ وجه در کلاس شما عزیزان دیده نشد.

     3 . ارائه مطالب انتقادى نسبت به نظریات ، توسط استاد تا به این وسیله قدرت نقادى دانشجو شکوفا شود .

     ارائه آموزش‏هاى لازم جهت کمک به دانشجو در به دست آوردن توانایى تحلیل ، پردازش و نقد که این مهم فقط از اساتید محقق و فعال ساخته است (چه خیال خامى) .

     4 . همراهى در امور پژوهشى و نظارت مستمر استاد در آماده سازى تحقیقات(چه انتظار بى موردى) .

     5 . ارائه مطالب دقیق علمى و دادن سرنخ‏ها به دانشجو تا مطالعات تکمیلى توسط او انجام شود و در پایان رفع اشکال توسط استاد صورت پذیرد .

     حال از این حداقل‏ها ، کلاس درس شما عزیزان کدام را دارا بود؟

     سطح پائین علمى در دانشگاه خود یک معضل است اما سقوط اخلاق خود قصه پر غصه‏ى
دیگرى است . هنگامى که مى‏خواستم این انتقادات را به طور شفاهى مطرح کنم ، همگى معتقد بودند که دچار
مشکل خواهم شد . سؤالم این است که ، اگر کسى انتقادى از استادى نمود باید منتظر عقوبت باشد ؟ باید منتظر باشد تا درس مورد نظر پاس نشود . آیا این رفتار یک انسان تحصیل کرده است؟

     آیا این گونه مى‏خواهیم ایران را بسازیم . آیا در سایه انتقام و عدم تحمل مى‏خواهیم یک نسل را تربیت کنیم؟ در واقع نسلى را تربیت کنیم که عملاً به آنها روحیه بزدلى ، محافظه کارى و منافق صفتى را آموزش مى‏دهیم . حال آیا مى‏توان در این جامعه منتظر شکوفایى بود ؟

     در کشورهایى که صبح و شام ، این ملت از رسانه‏هاى رسمى خود ، باید شاهد بدگویى و دشنام به آنان باشند بین استاد و شاگرد رابطه‏اى دیگر برقرار است . در آنجا کوشش مى‏شود با نقد مستقیم ، بسترى فراهم شود تا نخبگان از هرم اجتماعى صعود نمایند نه آنکه هرکس توانایى رابطه بازى بهترى داشت به کرسى تدریس دست یازد . کشورى که حتى کرسى تدریس در سایه رابطه به دست مى‏آید نه دانش و لیاقت هیچ نسبتى با شکوفایى ، توسعه ، عدالت ، پیشرفت و کرامت انسانى ندارد .