رنج ـ نامه
نکته سوم : آیا هدف از تحصیل در دانشگاه ، اخذ مدرک است ؟
آنچه ملاحظه مىشود پائین آمدن سطح علمى دانشگاه است . این روش به پرورش نسلى کمک مىکند که در پائینترین سطح علمى هستند و آنان نیز نسل دیگر را همین گونه تربیت خواهند کرد و به دور باطلى گرفتار مىشویم که قبل از مشروطه آغاز شده و بنا بود انقلاب اسلامى خط بطلانى بر آن باشد . آقایان اساتید این رفتار شما و ننگى که در پى دارد ، کمتر از ننگ امضا کنندگان عهده نامههاى گلستان و ترکمن چاى نیست . دانشگاه باید مولد باشد تا بتواند نسلى را تربیت کند که چرخ توسعه را بچرخاند و با کم کارى (بى کارى) و عدم به روز بودن دانش و اطلاعاتى که در اختیار دانشجو قرار مىگیرد ، این مهم امکانپذیر نخواهد بود .
سخن آخر
اساتید عزیز !
کلاس کارشناسى ارشد حداقل باید کار ویژگیهاى ذیل را داشته باشد .
1 . منبعشناسى و هدایت دانشجو توسط استاد ، براى به روز کردن اطلاعات و در جریان قرار گرفتن دانشجو از آخرین کتابها و تحقیقات انجام شده ، پیرامون موضوع درس که این مهم به علت اشتغال اساتید که معمولاً به علت مشکلات مالى است عملاً امکانپذیر نیست و یا حداقل در کلاس شما بزرگواران مشاهده نشد .
2 . ارائه مطالب و نظریات تکمیلى نسبت دورهى کارشناسى ، که در سایه تسلط استاد به مطالب دقیق امکانپذیر است و تلاش علمى استاد را مىطلبد که به هیچ وجه در کلاس شما عزیزان دیده نشد.
3 . ارائه مطالب انتقادى نسبت به نظریات ، توسط استاد تا به این وسیله قدرت نقادى دانشجو شکوفا شود .
ارائه آموزشهاى لازم جهت کمک به دانشجو در به دست آوردن توانایى تحلیل ، پردازش و نقد که این مهم فقط از اساتید محقق و فعال ساخته است (چه خیال خامى) .
4 . همراهى در امور پژوهشى و نظارت مستمر استاد در آماده سازى تحقیقات(چه انتظار بى موردى) .
5 . ارائه مطالب دقیق علمى و دادن سرنخها به دانشجو تا مطالعات تکمیلى توسط او انجام شود و در پایان رفع اشکال توسط استاد صورت پذیرد .
حال از این حداقلها ، کلاس درس شما عزیزان کدام را دارا بود؟
سطح پائین علمى در دانشگاه خود یک معضل است اما سقوط اخلاق خود قصه پر غصهى
دیگرى است . هنگامى که مىخواستم این انتقادات را به طور شفاهى مطرح کنم ، همگى معتقد بودند که دچار مشکل خواهم شد . سؤالم این است که ، اگر کسى انتقادى از استادى نمود باید منتظر عقوبت باشد ؟ باید منتظر باشد تا درس مورد نظر پاس نشود . آیا این رفتار یک انسان تحصیل کرده است؟
آیا این گونه مىخواهیم ایران را بسازیم . آیا در سایه انتقام و عدم تحمل مىخواهیم یک نسل را تربیت کنیم؟ در واقع نسلى را تربیت کنیم که عملاً به آنها روحیه بزدلى ، محافظه کارى و منافق صفتى را آموزش مىدهیم . حال آیا مىتوان در این جامعه منتظر شکوفایى بود ؟
در کشورهایى که صبح و شام ، این ملت از رسانههاى رسمى خود ، باید شاهد بدگویى و دشنام به آنان باشند بین استاد و شاگرد رابطهاى دیگر برقرار است . در آنجا کوشش مىشود با نقد مستقیم ، بسترى فراهم شود تا نخبگان از هرم اجتماعى صعود نمایند نه آنکه هرکس توانایى رابطه بازى بهترى داشت به کرسى تدریس دست یازد . کشورى که حتى کرسى تدریس در سایه رابطه به دست مىآید نه دانش و لیاقت هیچ نسبتى با شکوفایى ، توسعه ، عدالت ، پیشرفت و کرامت انسانى ندارد .